جدول جو
جدول جو

معنی شام مل - جستجوی لغت در جدول جو

شام مل
غروب، هنگام شام
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فام گل
تصویر فام گل
(دخترانه)
به رنگ گل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شامل
تصویر شامل
(پسرانه)
حاوی، دارنده، کامل، فراگیرنده، نام یکی از رهبران مذهبی و سران عشایر قفقاز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شامل
تصویر شامل
فراگیرنده و به همه رسنده، همه را فرارسنده، کافی، کامل، حاوی، دربردارنده
فرهنگ فارسی عمید
(پُ)
دهی از دهستان لورا و شهرستانک بخش کرج شهرستان تهران. دارای 225 تن سکنه. آب آن از رود خانه گچ سر وچشمه. محصول آن غلات و لبنیات و عسل. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(مُ کَمْ مَ)
ناکامل. تکمیل ناشده. ناقص
لغت نامه دهخدا
(شَءْ مَ)
بادی که از ناحیۀ شمال وزد. (از اقرب الموارد) ، لغتی است در شمال. (از منتهی الارب). شمال. (ناظم الاطباء). رجوع به شمال شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ زِ)
سلمی دختر مالک بن حذیفه بن بدر از زنان مشهور عرب و از مخالفان اسلام بود و در زمان ابوبکر خلیفۀ دوم در جنگی که با خالد بن ولید کرد کشته شد. (سال یازدهم هجری). و رجوع به اعلام زرکلی چ 1، ج 1 ص 378 شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ مَ حَل ل)
کوهی است از بنی وبر. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ)
می ناپخته:
حافظ مرید خام می است ای صبا برو
وز بنده بندگی برسان شیخ خام (شیخ جام) را.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(خِ گُ)
کنایه از معشوق. (غیاث اللغات) :
ز شوخی های ناز آن شاخ گل در خانه میماند
به دلها خارخار جلوۀ مستانه میماند.
میرزارضی دانش (از آنندراج).
به باغ میرود آن شاخ گل سلیم دگر
بهار در چمن امروز میهمان گل است.
محمدقلی سلیم (از آنندراج).
- شاخ گل بر سر زدن، آراستن موی سر با شاخ گل. کنایه از سرافراز ساختن:
از غبارم شاخ گل بر سر ملائک میزنند
تا بتان از نقش پا گل بر مزارم ریختند.
ملامحمد علی واحد (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
هوای باران بود که همه جا را فرو گرفته باشد، (فرهنگ جهانگیری)، چنین است در چهار نسخۀ خطی فرهنگ جهانگیری کتاب خانه مؤلف اما در کتب لغت دیگر یافت نشد
لغت نامه دهخدا
(مَ لِ)
ملقب به الجندی. حاکم شهر جند بود و در سال 432 هجری قمری خوارزم رااز دست اولاد آلتونتاش خوارزمشاه بیرون کرده. رجوع به تاریخ بیهقی چ سعید نفیسی ص 838، 837 و 830 و رجال حبیب السیر ص 110 شود.
لغت نامه دهخدا
تصویری از شامل
تصویر شامل
فراگیرنده، عمومیت دارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاد دل
تصویر شاد دل
خوش طبع و خوشحال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شامل
تصویر شامل
((مِ))
فراگیرنده، حاوی، در بردارنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جام گل
تصویر جام گل
اکلیل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شامل
تصویر شامل
در بر گیرنده، دارای
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شامل
تصویر شامل
Inclusive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شامل
تصویر شامل
inclusif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
کوک زدن، درشت، کوک درشت، بخیه درشت
فرهنگ گویش مازندرانی
شکمو
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از شامل
تصویر شامل
инклюзивный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شامل
تصویر شامل
inklusiv
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شامل
تصویر شامل
інклюзивний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شامل
تصویر شامل
inkluzywny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شامل
تصویر شامل
包容的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شامل
تصویر شامل
inclusivo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شامل
تصویر شامل
inclusivo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شامل
تصویر شامل
inclusivo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
ناتمام، ناقص
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از شامل
تصویر شامل
inclusief
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شامل
تصویر شامل
समावेशी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شامل
تصویر شامل
inklusif
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شامل
تصویر شامل
포함하는
دیکشنری فارسی به کره ای